«نگاهی به واژه های پټه خزانه»عنوان نوشتهٔ داکتر حمیدالله مفید توجه ام را جلب کرد. من با موضوعات سیاسئ آن سروکاری ندارم، صرف منحیث یک زبانشناس از نگاه مکلفیت مسلکی به تحلیل بخش لغوی آن می پردازم.
داکتر مفید مینویسند «واژه زمری: معنی این واژه در واژنامه اوستایی و پهلوی و فارسی پیدا نشد ، در لغتنامه های سانسکرت نیز دیده نشد، مگر در ( قاموس کتاب مقدس ) آن را دریافتم و معنی آن چنین است: نام رییس شمعونیان است.»
قاطعیت ادعای دکتر مفید شگفت آور است که اینقدر اثار و اسناد را در زبانهای مختلف مطالعه یا مرور کرده ولی در هیچ یکی از آنها کلمهٔ با معنا و مفهوم مشابه را نیافته است و استدلال میکنند که چون کلمهٔ پشتوی «زمری» در واژنامه های این زبانها پیدا نشد، پس باید جعلی باشد. مگر داکتر مفید توقع داشتند که کلمهٔ زمری را به همین شکل در زبانهای دیگر پیداکنند؟
تا جائیکه با علم زبانشناسی آشنایی کم و بیش دارم، برای ریشه یابی کلمات رجوع به قاموسها و واژنامه های انترنیتی ممکن قدم اول باشد، ولی هرگز نتیجهٔ نهایی بوده نمیتواند. اساس کار رجوع به طرز العملهای منظم و مرتب علمئ ریشه یابی در صداشناسی phonology و آواشناسی phonetics است که معمولاً از روی صامتها یعنی consonants یا واحدهای صوتی یعنی phonemes آنها را در بخش phonemics ریشه یابی میکنند.
برای یافتن ریشه کلمهٔ صامتها کلیدی کلمهٔ «زمری» / ز/، / م/، و / ر/ را در جدول صامتهای همردیفش قرار میدهیم تا مطابقت یا مغایرت آنرا با خانوادهٔ زبانهای مرتبطش پیدا کنیم. در این مورد صامتها مورد نظر را با صامتهای همردیف آن که دارای مخرجهای صوتی مشترک یعنی points of articulation مشابه اند و با آنها قابل ابدال و معاوضه اند در سه ردیف قرار میدهیم:
۱- صامتهای ردیف اول عبارت اند از / ز/، / ژ/، / ږ/، /س/، / ش/ و / ښ/ که صامتهای معادل تقریبی آن در الفبای صوتی بین المللی IPA عبارت اند از ʒ ʂ ʐ z, ž, s, š ʃ.
۲- صامتهای غُنه ای همردیف دوم: / م/، / ن/، / ں/ و / ڼ/ که صامتهای معادل تقریبی آن در الفبای صوتی بین المللی IPA عبارت اند از m ṇ ŋ ɳ n.
۳- صامت ردیف سوم: / ر/ و / ل/ که صامتهای معادل تقریبی آن در الفبای صوتی بین المللی IPA عبارت اند از r, ɹ, l, ʎ.
صوت / ز/ در «زمری» پشتو، با صوت اولی در زبانهای شرقئ هندو اروپایی چون سڼهالی (دراویدی) و زبان دیگر این دسته قابلیت اِبدال و جایگزینی دارد مثل سڼهه، شڼهه، سنها، سیره، شیره، شیر. صامت /م/ کلمهٔ «زمری» با صامتهای وسطی در زبانهای همین دسته همگونی دارد چون سڼهه، شڼهه، سنها. و صامت / ر/ با بخش غربی زبانهای هندو اروپایی با /ل/ همگونی دارد مثلا در (lion, leo, leon, lionne, Löwin).
در اکثر زبانهای هندواروپایی از آیسلندی تا بنگالی و اندونیزیایی کلمهٔ شیر دارندهٔ یک تا سه صامت کلیدی همین دسته اند که به صورت تقریبی اشکال الفبای صوتی بین المللی IPA ذیل در آنها به نظر میرسد:
z, ʒ, ʂ, ʐ, ž, s, š, ʃ
m, ṇ, ŋ, ɳ. n
r, ɹ, l, ʎ
بناً کلمهٔ «زمری» پشتو دارندهٔ هرسه صامت کلیدئ زبانهای هندواروپایی است. در مقایسه زبانهای غیر هندواروپایی در کلمات هم معنی زمری یا شیر صامتهای بیرون از این دریف را دارند مثلاً صامت / د/ در «اسد» عربی، صامت /غ/ در «آغیې» عبری، صامت /ج/ در «سجا» کوریایی، یا صامت / ب/ در «لیب» یدی، یا صامت / ک/ در «زکی» زبان هوسه. پس صامت های کلمهٔ «زمری» پشتو با همه صامتهای زبانهای هندو اروپایی مطابقت کامل دارد و هیچ صامت بیگانه و غیر هندواروپایی در آن دیده نمیشود که شک و شبههٔ در اریایی بودن زبان پشتو ایجاد کند.
بر میگردیم به زبانهای آریایی. همین دو صامت / ز/ و / ر/ که در کلمهٔ «زمری» موجود اند در کلمات با معانی و مفاهیم مشابه «شیرصفتی» و دلیری علاوه بر اوستایی هم در فارسی/دری ادبی موجود است و هم در فارسی عامیانه:
دیدهٔ سیر است مرا، جان دلیر است مرا
زهرهٔ شیر است مرا، زهرهٔ تابنده شدم (مولانا - دیوان شمس)
در نیم بیت دوم «زهره» اول به معنای جرات و شهامت از ریشهٔ اوستایی است که در پشتو به شکل «زړه» و مشتقات آن «زړه ور- زړه ورتیا - زړه ورتوب» موجود است و در پهلوی کلمهٔ شیر در شعر مولانا همان معنا و مفهوم دلیری را افاده میکند. همین کلمه در فارسی عامیانه در اصطلاح «زریش ترقید - زهره اش ترکید» همین مفهوم دل و دلیری را میرساند.
داکتر مفید مشتقات و مشترکات صوتئ کلمه «زمری» را با زبانهای هندو اروپایی نادیده گرفته مینویسند: «مگر در ( قاموس کتاب مقدس ) آن را دریافتم و معنی آن چنین است: نام رییس شمعونیان است.» باز هم اشتباه در اینجاست که کلمهٔ zimri یا זמרי که دکتر مفید به آن اشاره میکنند در عبری به معنای «آوازخوان» و با تلفظ کاملاً متفاوت از کلمهٔ «زمری» zmarai در پښتو است که به معنای یک حیوان است که با آن هیچ ارتباط معنایی و هیچ مورد، ارتباط، و همگونی ندارد. دکتر مفید همهٔ شباهت های معنایی و صوتئ کلمهٔ زمری را در زبانهای هندواروپایی یافته نتوانستند، ولی با یک کلمهٔ بدون هیچ شباهت معنایی یا موضُوعی در یک زبان کاملاً بیرون از ساحهٔ زبان اولی آنرا مرتبط می سازند. آیا اینجا واقعاً هدف ریشه یابئ کلمات است یا رشته بافی و بیگانه جلوه دادن یک هویت زبانی؟ آیا دکتر مفید واقعاً نتوانستند ریشهٔ این کلمات را بیابند، یا عمداً نخواستند بیابند. اولی علمیت شان را مورد سؤال قرار میدهد و دومی انگیزهٔ «تحقیق» شان را.
داکتر مفید به جستجوی معنای کلمهٔ «زمری» ادامه داده مینویسند: «در دوره خوشحال خان خټک نیز پیدا نشد، بجای آن واژه شیر (به کار میرفت)… این واژه پس از کاربرد در پټه خزانه در زبان پشتو کاربرد یافته است.»
مکث.
یعنی کلمهٔ زمری در زبان پشتو قبل از نشر نسخهٔ چاپئ، یا به زعم ایشان جعلی، پټه خزانه وجود نداشت؟ به این اندازه قدرت و توانمندی در یک اثر «جعلی» واقعاً تعجب آور است که یک کتاب با تکثیر یک یا دو هزار نسخهٔ ملیونها ذهنیت پشتون را در عالم کم سوادی چنان تغییر فوری و آنی بدهد که همه آنها تصمیم بگیرند که منبعد عوض کلمهٔ شیر از کلمهٔ زمری استفاده کنند؟ ادعای دوم شان عجیب تر. رشک بردم بر این که ایشان توانسته اند صدها شعر کلیات حجیم خوشحال خټک را که با طباعت حروف کوچک بیش از ۱۲۰۰ صفحه را احتوا میکند، به زبان پشتو خوانده است، ولی در آنها هیچ کلمهٔ «زمری» را نیافته است. روی تصادف کلیات خوشحال خټک در الماری کتابخانه ام گویی منتظر نفی این ادعا بود:
باز، خوشخور مرغه، مزری دا دری اقوامه
غیر جنس سره جفتی کا دا ده عامه
د زمری د پړانګ تر منځ ببر پیداشی
که انکار ورځنی نکړی هسی دا شی (خوشحال خټک - بازنامه ۹۶۴)
راشه وګوره، خلقه نصیب په څو خوری
توری نور ځوانان وهی منصب سدو خوری
په غارونو کی مزری څټی منګولی
په تیاره کی د ګردی وازدی پیشو خوری (خوشحال خټک - کلیات ۲۸۱)
در لهجه شرقی پشتو صامتهای پیوست در آغاز بعضی کلمات بعضاً قابلیت اِبدال و جایگزینی پیدا میکنند که در صداشناسی آنرا consonantal inversion میگویند مثلاً پښه یا پخه -> خپه، پسرلی -> سپرلی، مزکه -> زمکه، مزری -> زمری . در دیوان خوشحال خټک، احتمالاً به خاطر روانتر ساختن بحر شعر مثالهای هردو نوع یعنی زمری و مزری به کار رفته. آیا داکتر مفید نتوانسته این کلمات رابیابد یا نخواسته آنها را بیابد ولی در ضمن به منبع ادعای اسنتاد کند؟
داکتر مفید نامهای اشخاص در پټه خزانه را به کلمات کاملاً نا مرتبط ولی همصدا در زبانهای دیگر نسبت میدهند و ادعا میکنند که این نامها جعلی اند. مثلاً در مورد نام «ماکو» مینویسند «این نام نیز جعلی و ساختگی می باشد، زیرا نام سلیمان ماکو به جز در پټه خزانه در دیگر هیچ آثار فارسی و تازی و پشتو دیده نشده است.»
مگر نامگذاری اشخاص باید سلسلهٔ مراتب داشته باشد که اول باید در یک زبان و بعداً در زبان دیگر ذکر شوند؟ فرضاً اگر چنین هم باشد، آیا داکتر مفید نمیداند که زبان پشتو نظر به تاریخ تحول زبان، ساختارهای دستوری، و غنای تنوع صوتئ آن از زبان فارسی/ دری کهنه تر است؟ زبان پشتو نظر به تحول و تسلسل زمانئ آن مستقیماً از اوستا ریشه میگیرد از همین سبب دارندهٔ کهنترین ترکیبات صوتی و ساختاری است که در شناخت فرهنگ زبانهای آرایایی گنجینهٔ نهایت ارزشمند است. در حالیکه ریشهٔ فارسی/درئ امروزی از راه پارسی میانهٔ پهلوی/ اشکانی به فُرس قدیم میرسد و از نگاه تحولات زمانئ زبان جوانتر و به همین سبب ساده تر است. این سادگی از یک طرف در آموزش آن سهولت ایجاد میکند، ولی از طرف دیگر بسیاری از خصوصیت های کهن زبانهای اریایی در آن از بین رفته، چنانکه حتی با فارسی میانه در بسیاری موارد وجوه افهام و تفهیم آن نامانوس اند. خلاصه اینکه از نگاهٔ تحولات صوتی باید انتقال یا به عاریت گرفتن کلمات از زبان کهنه به زبان نو باشد، نه عکس آن. پس نمیتوان استدلال کرد که برای اینکه نامهای پشتو اعتبار تسلسل ریشه ای داشته باشند باید اول در اثار فارسی و تازی ذکر شده باشند، در غیر آن جعلی اند.
باز هم اگر داکتر مفید به چهار طرف خود می نگریستند، ممکن می فهمیدند که ماکو یکی از اقوام پشتون است که در ولایات غربی افغانستان خصوصاً در غور و هرات بودوباش دارند. تعدادی از آنها در نتیجه انتخاب زندگی شهری پشتونهای پارسیبان یا پارسی زبان شده اند. مطمئنم بین دانشمندان و نویسنده گان امروزی ما شخصیتهای مربوط به قوم ماکو هستند (که بنده تعداد آنها را میشناسم) که باید به وجود و هویت شان حرمت گذاشت و آنها را «جعلی» قلمداد نکنیم.
دربارهٔ کلمهٔ نازو آنا مینویسند «انا : وامواژه ترکی اذربایجانی است ، به معنی مادر می باشد، همسوی پشتوی آن مور مورجانی و مورکی می باشد، این واژه از دوران مغولیان در زبان پشتو وام شده است و تنها در مناطق پشاور پسان ها کاربرد یافته است ، در پته خزانه نیز با استفاده از زبان گفتاری پشتونها نگاشته شده است ، که به هیچ روی پشتو نیست وپوهاند حبیبی صاحب این نام را نیز به گونه ای جعلی در پته خزانه افزوده است ، این نام در ادبیات و در سیاست و در فهرست نامهای خانواده هوتکیان و در تاریخ آنها نگاشته نشده است ، زیرا هیچ سندی مبنی بر اینکه هوتکیان به زبان پشتو سخن رانده باشند در دوران خود انها در اختیار نیست ، هر چه در زیر نام هوتکیان ذکر شده است در همین دوران جدید و پس از پته خزانه می باشد.»
این سلسلهٔ ادعاها با چنین قاطعیت نتنها اینکه ذهنیت پژوهشگر و خواننده را مغشوش و پارکنده میسازد، بلکه ضد و نقیض همدیگر اند. در اکثر زبانهای دنیا از زبانهای حامی و سامی تا زبانهای ترکو التایی و زبانهای هندو اروپایی همه و همه کلمات ندایی برای پدر و مادر از اصوات تکراری که در لب یا دندان ادا شوند ترکیب می شوند. دلیل آن این است که در ابتدایی ترین مراحل زندگی نوزاد زبان را سمعی و بصری می آموزد. و این کار ایجاب میکند که مادر آواهای را تکرار کند که نوزاد هم صدای آنرا بشنود و هم مخرجهای صوتئ آنرا ببیند. صامتهای ب، پ، م، ن، د، و ت که مخرجهای صوتی آنها هم قابل دیدن اند و هم قابل شنیدن، از طرف نوزادان به آسانی تکرار میشوند: مثل ابا، بابا، پاپا، ماما، انا، نانا، دادا، تاتا، اتا ... بعدها این صوت های مکرر به کلمات ندایی برای مهمترین اشخاص در زندگی یک نوزاد یعنی مادر و پدر به نامهای ندایی آنها تبدیل میشوند. اگر کلمه «اتا» در ترکی با کلمه «اُتو» در جاپانی هردو به معنای پدر به کار میروند شباهت صوتی آنها به عاریتی بودن آنها دلالت نمیکند. همچنان اینکه کلمهٔ «انا» بین آزری و پشتو همگون ادا میشود به وامواژگی آنها دلالت نمیکند چون همگونیهای آنها جهانشمول اند، نه منحصر به یک زبان خاص. کلمهٔ آنا کاملاً پشتو است و شباهت آن با کلمهٔ آزری نه به وامواژگی آن دلالت میکند و نه قابل تعجب است.
عجیب ترا اینکه داکتر مفید کلمهٔ «انا» در پشتو را به اشتباه مادر تعریف میکنند، حال آنکه معنای درست آن مادرکلان یا مادربزرگ است. بالفرض اگر این تفاوت را نادیده بگیریم باز هم داکتر مفید در اشتباه هستند. زیرا در پشتو «مور» نام ارتباط خانوادگی است، ولی «انا» اصطلاح ندایی است. در قیاس با فارسی/دری «مور» معادل «مادر» است و «آنا» معادل «نه نه، بوبو…» داکتر مفید تا قبل از رسیدن به جملهٔ بعدی ارتباط آزری را فراموش میکنند و می نویسند که «این واژه از دوران مغولیان در زبان پشتو وام شده است و تنها در مناطق پشاور پسان ها کاربرد یافته است.» اینکه به کدام استناد و کدام استدلال ارتباط وامواژگی را از آزربایجان به پشاور میرسانند و مسؤلیت آنرا به مغولیان منتقل می سازند کاملاً نامفهوم است. مردم پشاور ممکن کلمات مغلی را به عاریت گرفته باشند، ولی با آزریها هیچ سروکاری نداشتند. تعجب آور اینکه، آیا داکتر مفید واقعاً نمیدانند که نامهای ارتباطات خانوادگی در هیچ زبان دنیا عاریتی بوده نمیتواند چون کلمات اصلی و اولی اند؟ بالفرض اگر این ادعای کاملاً غیر علمی او را بپذیریم، از استدلال ناقص آن چنین استنباط نیمشود که گویا تا آن زمان پشتونها برای مادر یا مادرکلان نام نداشتند؟
ولی قبل از آنکه رنگ قلم جملهٔ قبلی او بخشکد بلافاصله دلیل خود را نقض میکنند و مینویسند که کلمهٔ «انا» «به هیچ روی پشتو نیست وپوهاند حبیبی صاحب این نام را نیز به گونه ای جعلی در پته خزانه افزوده است.» این دو ادعا متناقض یکدیگر اند: اگر کلمه را پشتونها از ترکی آزری گرفتند، پس عاریتی است و جعلی بوده نمیتواند، و اگر پوهاند حبیبی آنرا جعلی در پته خزانه افزوده باشند، پس عاریتی بوده نمیتواند.
در ادامهٔ تناقضات می افزایند: «این نام در ادبیات و در سیاست و در فهرست نامهای خانواده هوتکیان و در تاریخ آنها نگاشته نشده است.» از یک طرف داکتر مفید در استنباط ادبیات و سیاست و فهرست نامهای خانواده هو تکیان، یعنی همین پټه خزانه را جعلی می پندارند و از آن انکار می کنند، از طرف دیگر به آن اتکا و استناد میکنند؟ ولی او بلافاصله حتی همین تناقض خود را یک بار دیگر نقض کرده مینویسند: «زیرا هیچ سندی مبنی بر اینکه هوتکیان به زبان پشتو سخن رانده باشند در دوران خود انها در اختیار نیست ،» اگر هیچ سندی نیست، پس شما از کجا فهمیدید که در فهرست نامها «نگاشته نشده است؟» (دلچسپ است که به کتاب سوزیهای آثار محدود زبان پشتو در زمان هجوم افشاریه به غرب افغانستان هیچ اشاره نشده).
اگر هوتکیان به زبان پشتو صحبت نمی کردند، پس زبان شان چه بود. نظر به اشاره های ضمنئ داکتر مفید و همقطاران شان، پشتونها عبری بودند. این را هم میدانیم که هوتکیها در دوره حکمروایی بر مناطق مختلف پارس و افغانستان به عبری صحبت نمی کردند. برای درست بودن این ادعاها باید بپذیریم که پشتونها یک بار زبان عبری را کاملاً فراموش کردند و زبان دیگری را آموختند، و بعد در زمان نوشتن پټه خزانه تصمیم میگیرند که آن زبان دومی را هم به یکبارگی فراموش کنند و زبان پشتو را اتخاذ کنند. صرف نظر از اینکه چنین واقعهٔ هرگز در تاریخ بشریت ثبت نشده، ادعاهای داکتر مفید این سؤال را بر می انگیزد که چطور ممکن شد که صدها هزار هوتکی در ایران امروزی و در ولایات جنوبی افغانستان بدون هیچگونه تسهیلات آموزش یکبارگی تصمیم گرفتند که پشتو زبان شوند و یک زبان نسبتاً مشکل را به فصاحت کامل تکلم زبان مادری بیاموزند؟
دلچسپ است که همین «استدلال» رشته بافی در مورد کلمهٔ «انا و نازو» تاچندی قبل از طرف یکی دیگر از «داکتران» همقطار داکتر مفید که داستان خیالی را صبغهٔ تاریخی می دادند به نحو دیگر شایع شده بود که گویا نازو آنا، مادر میرویس خان هوتکی اصلاً خانم باقرخان بخارایی است. و حالا از راه ارتباط لقب «آنا» او را به آزربایجان می پیوندند. یعنی اگر نازو آنا بخارایی یا آزری می بود، او را مفتخر دانسته به او می بالیدند، ولی چون آن ادعا جای را نگرفت و نازو انا دوباره توخی یعنی پشتون شد، باید از افتخار و موجودیت تاریخی اش انکار کنند.
اصطلاحات سلطان، نایب، و امیر(کروړ)... از دورهٔ تمدن اسلامی مروج عام اند ولی داکتر مفید یک بار دیگر کوشش به خرج میدهد تا از آن پلی بسازند به سوی زبان عبری: «امیر پسر قارن که عمو زاده موسی پیغمبر بنی اسراییل و بر دین او بود.» این از جملهٔ اشاره های ضمنٓئ مکرر است به ادعای جعلی که گویا پشتونها از قوم بنی اسرائیل اند. اینجا توجهٔ داکتر مفید و همفکرانش را به مقالهٔ تحقیقی معطوف میدارم که، دورتر از تشنجات سیاسی داخلی افغانستان، به سطح جهانی در رد ادعای بنی اسرائیلی بودن پشتونها اخیراً در صفحهٔ پوهنتون کمبریج انگلستان منتشر گردید:
Are Pashtuns the Lost Tribe of Israel? Zaman Stanizai
pashtuns-the-lost-tribe-of-israel.pdf
جز لفاظی و تجمل و تظاهر «عالمانه؟» در نوشتهٔ داکتر مفید هیچ اصل علم زبانشناسی، هیچ قانون صداشناسی و هیچ روش ریشه یابی از راه آواشناسی که متظمن اثبات ادعایش بوده میتوانست، ارایه نه گردیده. مسائل بحث برانگیز اند، ولی سؤالاتی که منتظر جوابهای علمی اند، به استنتاجهای سیاسی روبرو میشوند، انگیزه های عقب پرده فضای تحقیق را به یغما میبرد، و پای یک کوشش ریشه یابی کلمات از راه «استدلال ضمنی» به رشته بافی هویت های قومی زبانی کشانیده میشود.
قلم به دستانی که القاب و درجات تحصیلات علمی را با نام خود پیوست مینویسند مکلفیت مسلکی و اخلاقی دارند تا به رسالت قلم حرمت گذاشته تحقیق خود را بر پایهٔ علم و استدلال استوار سازند، نه بر ریشهٔ تعصب. این نوشته مثل چند نوشتهٔ دیگر او از نوع کوششهای است برای انکار از هویت و زبان و فرهنگ و ادب و تاریخ و حتی جغرافیه پشتونها که خود را در لباس نقد ادبی جلوه داده ولی نتوانسته رنگ ذهنیت امپریالیزم فرهنگئ بقایای آلمانها نازی را زیر نقاب پنهان نگهدارد. مشکل داکتر مفید در این پاراداکس یا قیاس منتاقض خلاصه میشود که زمانی بالای نبودن چیزی از اندازه زیاد اصرار میورزید، در واقع بودن آنرا ثابت میکنید.
در این مقطع حساس تاریخ افغانستان اخلاق سیاسی ایجاب میکند تا انگیزهٔ تحقیق مسایل مربوط به جامعهٔ بحران زده تا حد توان و امکان در برابری و همدیگری توضیح شود، نه در توجیه بیگانه نگری. قلم نباید به تقلید از شمشیر بُران شود، بلکه بران شود تا از رشتهٔ بیان و تار و پود فرهنگ جامعه جامه بدوزد، نه کفن. در کل این نوشته را مُضِر یافتم، نه مفید.
دکتور زمان ستانیزی استاد علوم سیاسی در پوهنتنون دولتی کلیفورنیا است با سند تحصیلات زبانشناسی از پوهنتون واشنگتن.